خاطره خواندنی از یک طلبه استرالیایی؛
داستان استیو از تصمیم به خودکشی تا وهابی شدن و تا شیعه شدنش
استیو پس از پایان دوران دبیرستان، به دنبال کشف حقیقت، آواره افکار گوناگون میشود. او احساس میکند مسیحیت به دلیل تعارضهای زیادی که دارد نمیتواند راهِ درستِ رسیدن به حقیقت باشد. به همین دلیل از مسیحیت روی گردان میشود و به عرفانهای سرخ پوستی روی میآورد.
پس از مدتی آن را هم رها میکند و لائیک میشود. پس از یک زندگی مفصل به سبک لائیک، به سراغ هندوئیزم میرود و... سرانجام، کار استیو به آلمان میکشد و صحبت با یکی از فیلسوفان آن دیار؛ اما فلسفه آلمانی هم او را راضی نمیکند.
سرانجام، نرسیدن به حقیقت، راهی جز خودکشی در رودخانه راین برای استیو باقی نمیگذارد.
او تعریف میکرد: