دانلود کلیپ صوتی فوقالعاده «خوب های نیم بند» از حجتالاسلام پناهیان
دانلود کلیپ:
متن کلیپ:
ظاهراً کم درست بشیم کار نتیجه نداره. نیمبند که خوب بشیم همون دشمنِ ضعیف، آدرس خوبها رو پیدا میکنه. ابلیس هم فرماندهی میکنه میگه الان خوبا اونقدر قوی نیستند بتونن حق رو پیروز کنن، ریشهی پیروزیشون اونجاست تو کوچه بنیهاشم، برید اونجا رو آتش بزنید.
حزب شیطانِ ضعیف، میاد در خوونه علیبن ابیطالبِ قوی را آتش میزنه، میخوای نیمبند خوب بشی که آدرس بدی بیان سر خوبا رو ببرن؟!
وقتی حرکت حق شروع بشه تا نصفه راه بری یه دفعهای علی و فاطمه و حسنین اون وسط تنها میمونن، این صحنه فاطمیه است...
چرا تا وسط راه اومدی؟ ما عرضه نداشتیم، عرضه نداشتید میدونید چی میشه؟ در واقع آدرس رو دادی، گفتی ببین ما اگر بخوایم بیایم، پشت سر این آقا باید بیایم. بعد کنار کشیدی تنها گذاشتی اومدن خونه رو آتش زدن درش رو.
کربلا چی بود؟ بگو ببینم؟ نامه نوشتن حسین بیا، بعد خالی گذاشتن پشتش رو، مسلم رو تنها گذاشتن، مسلم رو تیکه تیکه کردن.
آدرس دادی؟ حسین رو آوردی وسط میدون بزننش؟ مگه مسئله کربلا این نبود؟ مگه مسئله امام حسین این نبود؟ مگه جلو حر نامهها رو نیاورد؟ حسین رو گیر انداختی؟ من و شما با نیمه خوب بودن میخوای حسین گیر بندازیم؟! شما در خونه کیو میخوای نشون بدی بیان آتش بزنن؟!
باید تمومش کنی، باید بری جلو تمومش کنی، جلو رفتنش هم اینکه که خودت رو تموم بساز، تعارف نکن، بیا تمومش کن، عالم منتظر توئه...
فاطمیه چی بود؟ پیچیدهتر از همون اتفاقی که تو کربلا افتاد، کربلا خیلی واضحتر بود. آقا بیا ما اومدیم، امام حسین رو آوردن کوفه ولش کردن. همین میخواستید حسین رو به کشتن بدید؟ روز عاشورا حرف نزد فلانی فلانی شما دعوت کردید حالا پشتو خالی کردید؟ حالا عیبی نداره خالی کردید من برمیگردم. دیگه نذاشتن برگرده، مگه امام حسین اینو نفرمود؟ خوب رها کنید من برمیگردم.
فاطمه زهرا هم اینو میفرمودن، با آیه قرآن تو خطبهشون، فرمود: «أَ نُلْزِمُکُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُون : آیا شما را به پذیرش آن وادار کنیم، در حالى که نسبت به آن کراهت دارید؟» (هود آیه 28) فکر میکنید ما شما رو وادار میکنیم به چیزی که دوست ندارید؟
باشه دوست ندارید علی رو، باشه ما رفتیم، ما رفتیم کنار نشستیم. مگه گذاشتن تو خونه بشینن؟ اومدن خونه رو آتیش زدن. امام حسین هم همینو فرمود نمیخواید من بر میگردم، امان از دست این نیمه خوبا...
یا حضرت زهرا به ما نگاه کن، ما گرفتاریم، ما رو درست کن، ما به بقیه کاری نداریم، ما درست بشیم ما ما ما، من درست بشم، من، من درست بشم، یا حضرت زهرا ما رو درستمون کن، هیمن. مگه همه اتفاقا برای این نبود که ما درست بشیم؟ نشد نشدیم... ما رو ببخش نمیتونیم درست بشیم، نمیتونیم، من بریدهام میگم یا فاطمه، اگه من درست شدنی بودم درست شده بودم. تا حالا بهم ثابت شده من آدم شدنی نیستم مادر... میخوای دستمو بگیری، من وسط راه جا زدم
هی میگیم اگه ما مدینه بودیم مگه اجازه میدادیم؟ میفرماین بله خب درسته، اگه شما مدینه بودید اجازه نمیدادید اون واقعه رخ بده. ولی هنوز هم دیر نشده ها، میتونید جلو خیلی از فجایع رو بگیرید، خب آمادگی بیشتر از این؟ بله ما الان از شما خیلی بیشتر انتظار داریم تا انتظاری که اون زمان از مردم مدینه داشتیم.
خب گریه کنا، من یقین دارم شما اگر بودید اجازه نمیدادید کسی با هیزم به کوچه بنیهاشم نزدیک بشه، یقین دارم خیالت راحت، من پیش خدا شهادت میدهم با اینکه عددی نیستم.
خب بعدی چی میشد؟ بگو ببینم؟ ادامه بده بعد چی میشد؟ هیچی شما دور خونه امیرالمؤمنین را گرفتید هیچ کس هم هیزم نمیآورد.
بعد چی میشد؟ بالاخره علی بن ابطالب همه کار رو دستش میگرفت یا نه؟ یا میشد شعب ابیطاب دوم؟ شما محافظت میکنید مثل ابوطالب که پیامبر اکرم را محافظت کرد اونا نتونستن در خونه حضرت خدیجه را آتش بزنن، ولی محاصرهاش کردن، چهار تام یار دورش بود، محاصره اقتصادی، نون نذاشتن برسه، خرما نذاشتن برسه. میخوام ببینم شما بعد از اینکه نذاشتید هیزم بیارن بعد چه هنری میخواید به کار ببرید؟ مبارزه که تموم نمیشه که. خب اونا محاصرهتون میکردن، خب بعد چیکار میکردید؟ نه دیگه اگه ما بودیم که امیرالمؤمنین را اصلا به صدر مینشاندیم!
کاری نداره، خب همین الان همین کار رو بکنید، امام زمان را بیارید ببینم... ما در حالی در دوران غیبت دور خانه حضرت زهرا جمع میشیم که زبان حالمون رسماً اینه (مگه اینکه آقامون بیاد یه حرف دیگه بشه)، رسماً اینه که: یا فاطمه ما فقط میتونیم جلو هیزم و آتش رو بگیریم، ولی اینکه از ما بخوای یه وقت پسفردا که علی رو بر صدر بنشونیم، این از ما بر نمیاد ها، ما هیمن جا میشینیم گریه میکنیم برای غربت شما، اینه دیگه، چی کار میخوای بکنی بعدش...
قربونت غیرتت برم، قربونت همتت برم، قربونت علاقه و تعصبت برم، تو باید همین جور باشی، که تو بودی مدینه که کسی نمیاومد اونجا رو آتش بزنه، ولی من میخوام ببینم تو بودی علی(ع) هم بر صدر مینشست با من و شما؟ میشد؟ نه میخوام ببینم واقعا این جوری میشد؟
اون چهل تا آدمی که امیرالمؤمنین میفرماید یکیش ما میبودیم، خب اگر که هست که خب امام زمانتون بیاد دیگه، کاری نداره که، اینکه زیاد مسئله پیچیدهای نیست، دیدی ما نیستیم!
واقعا حضرت زهرا چی میخواد از ما؟ اینکه بیاد جلو اون دشمن رو بگیرید اون دشمن حمله نکنه به خانه؟! اصلا و ابدا، کی حضرت زهرا اینو میخواد؟ حضرت زهرا از خداشه صد مرتبه فدای امیرالمؤمنین بشه. شما رو برای این نمیخواد، تا بیاید تو کوچه بنیهاشم، میفرماید این کاره هستی علی را بر صدر بنشانی؟ من غربت علی را نمیتونم تحمل کنم. هستی؟ یا علی
خیلی باید خودت رو بسازی، آقا تو امشب یقه ما رو گرفتی ول نمیکنی ها؟ به خدا قسم گیر اسلام من و تو ایم، اون مظلوما به خاطر من و تو دارن کشته میشن، اینو چجوری آدم بگه؟! کدوم محفل خصوصی گیر بیاره بگه؟!