بخشیهایی از بیانات و مکتوبات حضرت امام خمینی(ره) را درباره برداشتهاى غلط از انتظار فرج
امام خمینی(رحمت اللّه علیه) میفرمایند:
برداشتهایی که از انتظار فرج شده است؛ بعضیاش را من عرض میکنم.
بعضیها انتظار فرج را به این میدانند که در مسجد، در حسینیه، در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان ـ سلام الله علیه ـ را از خدا بخواهند.
اینها مردم صالحی هستند که یک همچو اعتقادی دارند. بلکه بعضی از آنها را که من سابقاً میشناختم بسیار مرد صالحی بود، یک اسبی هم خریده بود، یک شمشیری هم داشت و منتظر حضرت صاحب ـ سلام الله علیه ـ بود.
اینها به تکالیف شرعی خودشان هم عمل میکردند و نهی از منکر هم میکردند و امر به معروف هم میکردند، لکن همین، دیگر غیر از این کاری ازشان نمیآمد و فکر این مهم که یک کاری بکنند، نبودند.
یک دستهی دیگری بودند که انتظار فرج را میگفتند این است که ما کار نداشته باشیم به اینکه در جهان چه میگذرد؛ بر ملتها چه میگذرد، بر ملت ما چه میگذرد، به این چیزها ما کار نداشته باشیم، ما تکلیفهای خودمان را عمل میکنیم، برای جلوگیری از این امور هم خود حضرت بیایند إن شاءالله، درست میکنند؛ دیگر ما تکلیفی نداریم. تکلیف ما همین است که دعا کنیم ایشان بیایند و کاری به کار آنچه در دنیا میگذرد یا در مملکت خودمان میگذرد، نداشته باشیم. اینها هم یک دستهای، مردمی بودند که صالح بودند.
یک دستهای میگفتند که خوب، باید عالم پر [از] معصیت بشود تا حضرت بیاید؛ ما باید نهی از منکر نکنیم، امر به معروف هم نکینم تا مردم هر کاری میخواهند بکنند؛ گناهها زیاد بشود که فرج نزدیک بشود.
یک دستهای از این بالاتر بودند، میگفتند: باید دامن زد به گناهها، دعوت کرد مردم را به گناه تا دنیا پر از جور و ظلم بشود و حضرت ـ سلام الله علیه ـ تشریف بیاورند. این هم یک دستهای بودند که البته در بین این دسته، منحرفهایی هم بودند، اشخاص سادهلوح هم بودند، منحرفهایی هم بودند که برای مقاصدی به این دامن میزدند.
یک دستهی دیگری بودند که میگفتند که هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود، این حکومت باطل است و برخلاف اسلام است. آنها مغرور بودند. آنهایی که بازیگر نبودند، مغرور بودند به بعض روایاتی که وارد شده است بر این امرکه هر عَلَمی بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن علم، علم باطل است. آنها خیال کرده بودند که نه، هر حکومتی باشد، در صورتی که آن روایات [اشاره دارد] که هر کس علم بلند کند با علم مهدی، به عنوان «مهدویت» بلند کند، [باطل است.]
حالا ما فرض میکنیم که یک همچو روایاتی باشد، آیا معنایش این نیست که تکلیفمان دیگر ساقط است؟ یعنی، خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نیست این معنا که ما دیگر معصیت بکنیم تا پیغمبر بیاید، تا حضرت صاحب بیاید؟ حضرت صاحب که تشریف میآورند بری چی میآیند؟ برای اینکه گسترش بدهند عدالت را، برای اینکه حکومت را تقویت کنند، برای اینکه فساد را از بین ببرند.
ما برخلاف آیات شریفهی قرآن دست از نهی از منکر برداریم، دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای اینکه حضرت بیایند؟ حضرت بیایند چه میکنند؟ حضرت میآیند، میخواهند همین کارها را بکنند. الآن دیگر ما هیچ تکلیفی نداریم؟ دیگر بشر تکلیفی ندارد، بلکه تکلیفش این است که دعوت کند مردم را به فساد؟
به حسب رأی این جمعیت، که بعضیشان بازیگرند و بعضیشان نادان، این است که ما باید بنشینیم، دعا کنیم به... آمریکا... و ...اذنابشان... و امثال اینها تا این که عالم را پر کنند از جور و ظلم و حضرت تشریف بیاورند. بعد حضرت تشریف بیاورند، چه کنند؟ حضرت بیایند که ظلم و جور را بردارند؛ همان کاری که ما میکنیم و ما دعا میکنیم که ظلم و جور باشد!
حضرت میخواهند همین را برش دارند. ما اگر از دستمان میرسید، قدرت داشتیم، باید برویم تمام ظلم و جورها را از عالم برداریم. تکلیف شرعی ماست، منتها ما نمیتوانیم. اینی که هست این است که حضرت عالم را پر میکند از عدالت؛ نه شما دست بردارید از تکلیفتان، نه اینکه شما دیگر تکلیف ندارید.
ما تکلیف داریم که، اینی که میگوید حکومت لازم نیست، معنایش این است که هرج و مرج باشد. اگر یک سال حکومت در یک مملکتی نباشد، نظام در یک مملکتی نباشد، آن طور فساد پر میکند مملکت را که آن طرفش پیدا نیست. آنی که میگوید حکومت نباشد، معنایش این است که هرج و مرج بشود، همه هم را بکُشند؛ همه به هم ظلم بکنند برای اینکه حضرت بیاید. حضرت بیاید چه کند؟ برای اینکه رفع کند این را. این یک آدم عاقل، یک آدم سفیه نباشد، اگر مغرض نباشد، اگر دست سیاست این کار را نکرده باشد که بازی بدهد ماها را که ما کار به آنها نداشته باشیم، آنها بیایند هر کاری میخواهند انجام بدهند، این باید خیلی آدم نفهمی باشد!
اما مسئله این است که دست سیاست در کار بوده؛ همان طوری که تزریق کرده بودند به ملتها، به مسلمین، به دیگر اقشار جمعیتهای دنیا که سیاست کار شماها نیست؛ بروید سراغ کار خودتان و آن چیزی که مربوط به سیاست است، بدهید به دست امپراتورها. خوب، آنها از خدا میخواستند که مردم غافل بشوند و سیاست را بدهند دست حکومت و به دست ظلمه، دست آمریکا، دست شوروی، دست امثال اینها و آنهایی که اذناب اینها هستند و اینها همه چیز ما را ببرند، همه چیز مسلمانها را ببرند، همه چیز مستضعفان را ببرند و ما بنشینیم بگوییم نباید حکومت باشد، این یک حرف ابلهانه است، منتها چون دست سیاست در کار بوده، این اشخاص غافل را، اینها بازی دادند و گفتند:
شما کار به سیاست نداشته باشید، حکومت مال ما، شما هم بروید توی مسجدهایتان بایستید نماز بخوانید! چه کار دارید به این کارها؟
اینهایی که میگویند که هر عَلَمی بلند بشود و هر حکومتی، خیال کردند که هر حکومتی باشد این برخلاف انتظار فرج است، اینها نمیفهمند چی دارند میگویند. اینها تزریق کردهاند بهشان که این حرفها را بزنند. نمیدانند دارند چی چی میگویند. حکومت نبودن، یعنی اینکه همهی مردم به جان هم بریزند، بکشند هم را، بزنند هم را، از بین ببرند، برخلاف نص آیات الهی رفتار بکنند.
ما اگر فرض میکردیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار میزدیم؛ برای اینکه خلاف آیات قرآن است. اگر هر روایتی بیاید که نهی از منکر را بگوید نباید کرد، این را باید به دیوار زد. این گونه روایت قابل عمل نیست. و این نفهمها نمیدانند چی میگویند، هر حکومتی باشد حکومت [باطل] است!... اینها یک چیزهایی است که اگر دست سیاست در کار نبود، ابلهانه بود، لکن آنها میفهمند دارند چی میکنند. آنها میخواهند ما را کنار بزنند.
بله، البته آن پرکردن دنیا را از عدالت، آن را ما نمیتوانیم [پر] بکنیم. اگر میتوانستیم، میکردیم، اما چون نمیتوانیم بکنیم ایشان باید بیایند. الآن عالم پر از ظلم است. شما یک نقطه هستید در عالم. عالم پر از ظلم است. ما بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم، باید بگیریم؛ تکلیفمان است. ضرورت اسلام و قرآن [است،] تکلیف ما کرده است که باید برویم همه کار را بکنیم. اما نمیتوانیم بکنیم؛ چون نمیتوانیم بکنیم، باید او بیاید تا بکند. اما ما باید فراهم کنیم کار را.
فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم، کار را همچو بکنیم که مهیا بشود عالم برای آمدن حضرت ـ سلام الله علیه ـ در هر صورت، این مصیبتهایی که هست که به مسلمانها وارد شده است و سیاستهای خارجی دامن بهش زدهاند، برای چاپیدن اینها و برای از بین بردن عزت مسلمین [است]. و باورشان هم آمده است خیلیها. شاید الآن هم بسیاری باور بکنند که نه، حکومت نباید باشد، زمان حضرت صاحب باید بیاید حکومت. و هر حکومتی در غیر زمان حضرت صاحب، باطل است؛ یعنی، هرج و مرج بشود، عالم به هم بخورد تا حضرت بیاید درستش کند! ما درستش میکنیم تا حضرت بیاید.
صحیفه امام؛ ج 21، ص 13
تزشان این است که بگذارید که معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید. حضرت صاحب مگر برای چی میآید؟ حضرت صاحب میآید معصیت را بردارد، ما معصیت کنیم که او بیاید؟
صحیفه امام؛ ج 17، ص 534
نگویید بگذار تا امام زمان (ع) بیاید. شما نماز را هیچ وقت میگذارید تا وقتی امام زمان (ع) آمد بخوانید؟ حفظ اسلام واجبتر از نماز است. منطق حاکم خمین را نداشته باشید که میگفت: باید معاصی را رواج داد تا امام زمان (ع) بیاید! اگر معصیت رواج پیدا نکند حضرت ظهور نمیکند!
ولایت فقیه؛ ص58
اگر نظر شماها مثل نظر بعض عامیهای منحرف آن است که برای ظهور آن بزرگوار باید کوشش در تحقق کفر و ظلم کرد تا عالم را ظلم فراگیرد و مقدمات ظهر فراهم شود، فإنّا لله و انّا الیه راجعون.
صحیفه امام؛ ج 21، ص 447
اگر این جمهوری اسلامی از بین برود، اسلام آنچنان منزوی خواهد شد که تا آخر ابد، مگر در زمان حضور حضرت، نتواند سرش را بلند کند. لابد شما هم میگویید که باید ما یک دولت کافر ظالمی پیش بیاوریم تا ظلم زیاد بشود، تا حضرت ظهور کند! خوب، یک طریقهای است، شما خیال میکنید نیست همچو افرادی، یک همچو افرادی هستند که معنا ندارد حکومت باشد، یک حکومت عدل اصلاً نباید باشد، باید جلویش را گرفت تا حضرت تشریف بیاورند.
صحیفه امام؛ ج 16، ص 139
این نویسندهی جاهل (1) باز در کتابچه پوسیده حرفهایی نسنجیده به دین و دینداران نسبت میدهد و از آن نتیجههای شگفتآور میگیرد. میگوید: دین امروز ما میگوید هر دولتی که پیش از قیام قائم برپا شود، باطل است. «کُلّ رایهٍ ترفع قَبلَ قیام القائم فصاحبُها طاغوتٌ یَعبدٌ مِن دون الله».
...این نویسنده مطالب را درهم و برهم کرده، و روی هم ریخته [و] بیخردانه به اعتراض برخاسته. این احادیث هیچ مربوط به تشکیل حکومت خدایی عادلانه که هر خردمند لازم میداند نیست؛ بلکه... دو احتمال است:
یکی، آنکه راجع به خبرهای ظهور ولی عصر باشد و مربوط به علامات ظهور باشد و بخواهد بگوید علمهایی که به عنوان «امامت» قبل از قیام قائم برپا میشود، باطل است چنانچه در ضمن همین روایات علامتهای ظهور هم ذکر شده است؛ و احتمال دیگر آنکه از قبیل پیشگویی باشد از این حکومتهایی که در جهان تشکیل میشود تا زمان ظهور، که هیچ کدام به وظیفهی خود عمل نمیکنند و همین طور هم تاکنون بوده، شما چه حکومتی در جهان از بعد از حکومت علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ سراغ دارید که حکومت عادلانه باشد و سلطانش طاغی و برخلاف حق نباشد؟
اکنون اگر کسی تکذیب کند از وضع یک حکومتی که این حکومتها جائرانه است و کسی هم تا زمان دولت حق نمیتواند آنها را اصلاح کند چه ربط دارد به اینکه حکومت عادلانه نباید تشکیل داد؟ بلکه اگر کسی جزئی اطلاع از اخبار ما داشته باشد میبیند که همیشه امامان شیعه آنکه حکومتهای زمان خود را حکومت ظالمانه میدانستند و با آنها آنطورها که میدانید سلوک میکردند در راهنمایی برای حفظ کشور اسلامی و در کمکهای فکری و عملی کوتاهی نمیکردند و در جنگهای اسلامی در زمان خلیفهی جور باز شیعیان (ع) پیشقدم بودند. جنگهای مهم و فتحهای شایانی که نصیب لشکر اسلام شده، مطّلعین میگویند و تاریخ نشان میدهد که یا به دست شیعیان علی (ع) یا به کمکهای شایان تقدیر آنها بوده.
شما همه میدانید که سلطنت بنیامیه در اسلام بدترین و ظالمانهترین سلطنتها بوده، و دشمنی و رفتارشان را با آل پیغمبر و فرزندان علی بن ابیطالب، همه میدانید؛ و در میان همه بنیهاشم، بدسلوکی و ظلمشان نسبت به علی بن الحسین زین العابدین بیشتر و بالاتر بود، به همین سلطنت وحشیانه جائرانه ببینید علی بن الحسین چقدر اظهار علاقه میکند.
در کتاب صحیفه سجادیه میگوید:
«اللّهم صلّ علی مُحمدٍ و آله و حَصّن ثُغُور المسلمین بِعزّتک، و أیّد حُماتها بِقُوتک، وأسبغ عطایا هُم مِن جدتک ،...و کثر عدتهم ،واشحذ اسلحتهم،واحرس حوزتهم،وامنع حَومتهُم، و ألّف جمعهُم، و دبّر أمرهُم، و واتِر بین مِیرهِم، و تَوَحّد بِکفایه مُؤتهِم، و اعضُدهُم بانّصر، و أعِنهُم بالصّبر، و الطف لهم فی المکر.»(2)
تا آخر این دعا که قریب هشت صفحه است و در آن برای لشکریان دستورهایی است که شرح آن یک کتابچه میخواهد.
کشف اسرار؛ ص 225
اکنون که دوران غیب امام ـ علیه اسلام ـ پیش آمده و بناست احکام حکومتی اسلام باقی بماند و استمرار پیدا کند و هرج و مرج روا نیست، تشکیل حکومت لازم میآید. عقل هم به ما حکم میکند که تشکیلات لازم است تا اگر به ما هجوم آوردند، بتوانیم جلوگیری کنیم، اگر به نوامیس مسلمین تهاجم کردند دفاع کنیم.
شرع مقدس هم دستور داده که باید همیشه در برابر اشخاصی که میخواهند به شما تجاوز کنند برای دفاع آماده باشید. برای جلوگیری از تعدّیات افراد نسبت به یکدیگر هم، حکومت و دستگاه قضایی و اجرایی لازم است. چون این امور به خودی خود صورت نمیگیرد، باید حکومت تشکیل داد. ...
اکنون که شخص معینی از طرف خدای تبارک و تعالی برای احراز امر حکومت در دورهی غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمیخواهیم؟ اسلام فقط برای دویست سال بود؟ یا اینکه اسلام تکلیف را معین کرده است؛ ولی تکلیف حکومتی نداریم؟
معنای نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود، و ما با بیحالی دست روی دست بگذاریم که هر کاری میخواهند بکنند؟ و ما اگر کارهای آنها را امضا نکنیم رد نمیکنیم. آیا باید اینطور باشد؟ یا اینکه حکومت لازم است و اگر خدا شخص معینی را برای حکومت در دورهی غیبت تعیین نکرده است لکن آن خاصیت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (ع) موجود بود برای بعد از غیبت هم قرار داده است.
ولایت فقیه؛ ص 39
پینوشتها:
1- مراد، نویسندهی کتاب «اسرار هزار ساله» است.
2-بار خدایا، بر محمد و آل او درود فرست، و مرزهای مسلمانان را به غلبه و تسلط خود استوار ساز، و نگهدارندگان آن مرزها را به نیروی خویش توانایی ده، و بخشهای ایشان را از توانگریات فراوان گردان. بار خدایا، بر محجمد و آل او درود فرست، و عده و شمارش (جماعت و گروه) ایشان را بسیار فرما، و سلاحها (و ابزار جنگ مانند شمشیر و نیزه و تیر) آنان را تیز و برّا نما، و حدود و اطراف ایشان را نگهداری کن، و دور و برشان را محکم گردان، و گروهشان را پیوند و آشنایی ده، و کارشان را شایسته فرما، و آذوقههاشان را پی در پی برسان، و سختیهاشان را به تنهایی کارگزاری کن، و ایشان را به یاری کردن و کمک و به شکیبایی همراهی و در مکر و فریب (ایشان به دشمنانشان) دقت نظر عطا فرما (که دشمن مکر و فریبشان را در نیابد، یا آنها را از مکر و فریب دشمنانشان ایمن بدار که زیانی به آنان نرسد.)؛ صحیفه سجادیه؛ دعای 27.
منبع: راسخون