محرمی که نباشی در آن محرم نیست
بـدون تو ضربـان زمـین منـظم نیست
چـقـدر سـاده گـرفـتـیم بیتـو بـودن را
هزار سال بـدون تو زندگی کـم نیست
خودت بخواه که دست از گناه بردارم
که عهـدهای منِ روسیاه محکـم نیست
هـزار بار خودت را به ما نشان دادی
ولی چه فایده چشمان ما که مَحرَم نیست
خودم به چشم خودم دیدهام که در روضه
حلاوتیست که در هیچ جای عالم نیست
حوائجم همه در بین روضه یادم رفت
غمت چه کرده غم روزگار یادم نیست
بـیـا و روضـۀ گــودال را بـخـوان آقـا