آفتاب شب یلدای همه
گریهی پشت تمنای همه
هیچ کس یاد غریبیِ تو نیست
گریه کن جای خودت، جای همه
بی تو دارند همه میمیرند
زود برگرد مسیحای همه
همه شهر به چاه افتادند
مددی یوسف زهرای همه
بنشین تا بنشانی همه را
دربیار از نگرانی همه را
کاش می شد ز سفر برگردی
با همان چند نفر برگردی
چلهی اشک گرفتیم برات
به امیدی که سحر برگردی
مادرم گفته همین جا بشین
مینشینم دم در برگردی
سیزده قرن نشستند نشد
بنشینم چقدر برگردی
نور چشمان همه، میرفتی
قول دادی به نظر برگردی